مختصر حرفی پیرامون زنده یاد احمدظاهر
در یکی از بهارها، که دشت و دمن وطن عزیز ما را گلهای سرخ آتشین لاله و بوی عطر سنبل و نرگس پر کرده بود، در خانوادهای سرشناس و روشنفکر کودکی دیده به جهان گشود که نامش را احمدظاهر گذاشتند. هر چند که از عمر این کودک سپری میشد خانواده و اطرافیان متوجه نبوغ و فکر و ذکاوت وی میگردیدند که این کودک عادی نیست. تا به جایی که در سن هفتسالگی متوجه خط و آداب و معاشرت اجتماعی بود. بعد وی را شامل مکتب نمودند و چندی نگذشت که با پدر و خانواده عازم هندوستان گردید در آنجا مشغول تحصیل گردید و بعد از مدتی به نزد استادان هند به آموختن موسیقی، اکاردیون و ارمنیه پرداخت. زندهیاد احمدظاهر از شوق و عشق بسیاری که در موسیقی داشت به زودی تا اندازهای به رموز موسیقی آشنا شد و به مدت کم زبان انگلیسی را روان صحبت میکرد. بعد از مدتی با فامیل عزم کشور گردیده و در لیسه حبیبیه مشغول تحصیل گردید و در پهلوی دروس مکتب نزد استاد محترم فرخ افندی به آموختن اکاردیون و موسیقی پرداخت. به مناسبت هایی که در لیسه حبیبیه پیش می آمد جهت تشویق جوانان کانسرت هایی گرفته می شد که احمدظاهر اکاردیون می نواخت و آواز میخواند. کم کم مورد توجه همه قرار گرفت و مشهور به بلبل حبیبیه گردید. در همان زمان در لیسه حبیبیه گروهی آماتاتوری به وجود آورد احمدظاهر در کنسرتها شرکت میکرد و گاهگاهی در رادیو افغانستان وقت آهنگهایی به نام آماتوری اجرا میکرد که بسیار مورد پسند همه هموطنان قرار میگرفت. پای احمدظاهر که به رادیو کابل باز شد با استادان جواهرشناس چون استاد سللیم سرمست، استاد ننگیالی، استاد اسماعیل عظیمی و همچنین دیگر استادان چون محترم استاد نینواز و محترم استاد ترانه ساز و استادان دیگیری که در رشته موسیقی تجربه های فراوان داشتند روبرو شد.
زنده یاد احمدظاهر چون بسیار خوش برخورد بود توانست به زودی توجه استادان را به خود جلب کند و از طرفی هم استادان با دیدن احمدظاهر، گمگشته خود را باز یافتند که اندوختههای خود برایش منتقل نمایند و از همان اوایل آشنایی برای زندهیاد احمدظاهر شروع کردند به آهنگ و تصنیف ساختن و زندهیاد احمدظاهر چون مجنونوار به موسیقی و آواز خواندن عاشق بود ساعتی از کنار ایشان جدا نمیشد. بسیاری از اوقات با استادانی چون نینواز و ترانهساز و استاد سلیم سرمست و استاد ننگیالی مشغول تمرین آهنگ بود و خود زندهیاد احمدظاهر چون دیوانةای اشعار حضرت خواجه شیرازی و استاد سحن سعدی شیرازی و مولانای بزرگ و دیگر شعراء را مطالعه نموده بود بسیار شعرشناس و متوجه اشعار خوب بود و میدانست که چه شعری را به آهنگهایش انتخاب نمیاد و انتخاب بسیار عالی و بجا داشت. که کمترین کس را توانایی این هنر بود. به گفته شیخ محمود شبسرتی که فرمودهاند:
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نکوست